سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موسسه ی فرهنگ عترت ع

نظر

 

 

خدابا ماست

 

مبانی وحیانی شکست توطئه های دشمنان انقلاب اسلامی

 

عبدالکریم پاک نیای تبریزی

 

طلیعه

 

خدای متعال از زبان پیامبِر عظیم الشانِ خود، حضرت موسی می فرماید : إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ ؛ [1] موسی ع ( با اعتقاد راسخ ) گفت : پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمایى خواهد کرد .

 

در جای دیگر هم می فرماید : لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ؛ خداوند فرمود مترسید من همراه شمایم مى ‏شنوم و مى ‏بینم. [2]

 

این آیات شریفه گرچه همواره  همانند چراغ تابناکی در همه زمانها و برای همه مومنین در هر جای عالم نور افشانی میکنند . اما در نیم قرن گذشته این موضوع خیلی برجسته شد.

 

چرا با بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357به رهبری حضرت امام خمینی ره و گسترش شعاع حرکت های اسلامی در سراسر جهان، استکبار جهانی را بر آن داشت که برای مقابله جدّی با این حرکت ه شتابنده و انقلابی که تمام منافع شان را در معرض خطر قرار داده است به مقابله و مبارزه برخیزد. اما از این حقیقت قرآنی خبر نداشت که خدا همیشه در کنار  متقین است و خود فرموده که :  إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا ؛ [3]یقینا ‏خدا با کسانى است که تقوا داشته باشند  . و همچنین قرآن با صدای رسا این وعده الهی را اعلام می دارد که: وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ؛[4] قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى مى ‏کند یارى مى‏ دهد چرا که خدا سخت نیرومند شکست‏ ناپذیر است .

 

و چون انسان های خالص فراوانی در ایران و اقصا نقاط جهان به خاطر اسلامی و الهی بودن این نظام دلشان با این انقلاب اسلامی است  ،پس خدای متعال همواره چنین نظامی و چنین اهل تقوائی را پشتیبانی می کند .

 

اساساً پروردگار متعال ساده‌ترین کارها را به خودش نسبت داده است؛ ماییم که باران می‌بارانیم، ماییم که ابرها را به حرکت درمی‌آوریم، ماییم که روز را از شب، و شب را از روز پدید می‌آوریم، ماییم که ثروت می‌دهیم، ماییم که فقیر می‌کنیم، ماییم که سلطنت می‌دهیم و ماییم که سلطنت می‌گیریم؛ قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ؛[5]بگو بار خدایا تویى که فرمانفرمایى هر آن کس را که خواهى فرمانروایى بخشى و از هر که خواهى فرمانروایى را باز ستانى و هر که را خواهى عزت بخشى و هر که را خواهى خوار گردانى همه خوبیها به دست توست و تو بر هر چیز توانایى.

 

تقدیم جار و مجرور بر خبر، مفید حصر است؛ بِیَدِکَ الْخَیْر، تنها به دست توست؛ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.  یقینااین نصرت های الهی برای این است که ما در مسیر بندگی حرکت کنیم .

 

اعتقاد امام خمینی ره به یاری الهی

امام خمینی رهبر این نهضت الهی ،چنان به امدادهای غیبی و نصرت الهی در همه مراحل انقلاب باور داشت که ذره ای در این زمینه تردید به دل خود راه نمی داد . آیت الله خامنه ای این خاطره را بارها نقل کرده است:

 

در روزهای سوم چهارم جنگ بود، (مسوولین نظامی گفتند ) ... جمهوری اسلامی بعد از سی و یک روز، مطلقاً وسیله ی پرنده ی هوائی نظامی - چه نظامی جنگی، چه نظامی پشتیبانی و ترابری - دیگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. ..

 

(وقتی به امام گفتم ایشان با قاطعیت تمام پاسخ دادند) : این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا میرساند، درست میکند، هیچ طور نمیشود. منطقاً حرف امام برای من قانع کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائی دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، میدانستم که خدای متعال این مرد را برای یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به اینها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همینها را هرچی میتوانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید. همان هواپیماها...بیست و نُه سال از سال 59 میگذرد، هنوز دارند کار میکنند! ...این، توکل به خداست؛ این، صدق وعده ی خداست. [6]

 

حضرت آیه الله خامنه ای در یک خاطره دیگری می فرماید : امام خمینی یک‌وقت در جریانی فرمودند: من از اول انقلاب احساس کرده‌ام که در همه‌ی مراحل، دست قدرتی به ما کمک می‌کند و ما را راهنمایی می‌نماید. واقعاً همین‌طور است. البته خدای متعال، این دست قدرت را تصادفی و شانسی و بیهوده نمی‌فرستد؛ بلکه به عنوان پاداش یک مجاهدت و یک ازخودگذشتگی می‌فرستد؛ یعنی قوانین تاریخ، به هم نخورده است. این‌طور نیست که کسی تصور کند آنچه پیش آمده، کتره‌یی[7] بوده است. نه، آنچه پیش‌آمده، منطبق بر قواعد عالم است؛ منتها برطبق قوانین و قواعد مادّیِ شناخته شده نیست؛ بلکه عنصر معنوی در آن کار، مؤثر و کننده‌ی کار است.[8]

 

در هر صورت قرآن پیروزی را فقط به دست خدا می داند و می فرماید :  وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیم؛[9] پیروزى جز از جانب خداوند تواناى حکیم نیست.

 

یعنی پیروزی شما و شکست دشمن تنها به دست "خدا" است!و این اسباب ظاهری فقط وسیله هستند .

به مؤمنین هشدار می دهد و می‌فرماید: فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى ؛ [10]شما کفار را نکشتید؛( با اینکه کشته بودند؛) خدا آن‌ها را کشت. تو تیر نینداختی؛ خدا تیر انداخت. (پرتاب تیر از چلّه کمان و به دست تو بود) اما نیروی الهی و اراده خدا بود.

 

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای               نبرد رگی تا نخواهد خدای

 

طرح های شکست خورده غرب بر علیه ایران

از آغاز انقلاب اسلامی ایران ، امریکا با حمایت سایر دشمنان خارجی و داخلی نظام جمهوری اسلامی ایران ، انواع نقشه ها برای مقابله با نظام اسلامی ایران تدارک دیده است که به لطف الهی همه اش با شکست مواجه شده و نظام اسلامی با قدرت به راه خود ادامه داده است ، مانند :

 

الف. شکست حمایت از تجزیه‌طلبان.

تجزیه و یا حداقل ایجاد آشوب های جدائی طلبانه، یکی از چهره های اصلی توطئه های استعماری است. با اوج گیری انقلاب اسلامی، انواع طرح های تجزیه طلبانه توسط سازمان های جاسوسی و امنیتی «سیا» و «کا،گ، ب» مورد بررسی قرار گرفت این چهره توطئه در محور به هم پیوسته ای اکثر استان های مرزی و حاشیه ای کشور را در بر می گرفت: از ترکمن صحرا تا کردستان، از خوزستان و منطقه ایل قشقایی (فارس، بوشهر، و بخشی از هرمزگان) تا بلوچستان و آذربایجان.

 

اما این توطئه ها علی رغم تلاشهای زیاد عوامل خارجی و داخلی آمریکا به نتیجه ای نرسید و شکست خورد ملت مسلمان ایران در پرتو عنایت حضرت ولی عصر (عج) شاهد امدادهای غیبی در این زمینه بودند و همان گونه که خداوند متعال وعده داده است: «و لا یحیق المکر السیّ ء الّا باهله؛[11] نیرنگ های بد و اندیشه های زشت تنها دامان صاحبانش را می گیرد».

 

ب - شکست مفتضحانه آمریکا در طبس

یکی از راه‌های آمریکا برای اعاده حیثیت از دست رفته خود، حمله نظامی به ایران بود. آمریکا تدارکات گسترده‌ای را برای اجرای عملیات نظامی و آزادی گروگان‌ها و سپس بمباران تهران و کوبیدن مراکز حساس و کلیدی کشور بویژه منزل امام، نخست‌وزیری? مجلس و... تدارک دیده بود. از این رو در 5 اردیبهشت 1359 آمریکایی‌ها نیروهای خود را در طبس پیاده کردند اما ناگهان آنها با شکست مفتضحانه‌ای روبه‌رو شدند. طوفان شن سبب شد که هواپیماها و هلیکوپترهای نظامی آمریکا در صحرای طبس به یکدیگر برخورد کنند و آمریکا شکستی دیگر را متحمل شود.

 

خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز به ابعاد احساس حقارت آمریکا بعد از شکست طبس اشاره کرد و نوشت: «داغ شکستی که آمریکاییان در ایران خوردند، تا مدت‌ها آنها را رها نخواهد کرد.»

 

شکست آمریکاییان در طبس توسط نیروهای غیبی الهی به گونه ای واضح و آشکار بود که حتی هارولد براون- وزیر دفاع آمریکا- وقتی در برابر این سؤال که چگونه این فاجعه بزرگ به وقوع پیوست او در حالی که به شدت متحیر بود چنین پاسخ می دهد: «آیت ا... خمینی در بالکن محل سکونت خود حضور یافت و با هر حرکت دست او یک هواپیما به زمین افتاد.»[12]

 

در همین ارتباط حضرت امام خمینی پس از حادثه عبرت انگیزه 5 اردیبهشت ماه 1359 در سخنانی ماندگار فرمودند: "آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟ چه کسی هلی کوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند. شن‌ها مامور خدا بودند، باد مامور خداست.[13] به قول مولوی :

 

جمله ذرات زمین و آسمان          لشگر حقند گاه امتحان

 

 گر بگویم از جمادات جهان ** عاقلانه یاری پیغامبران

 

مثنوی چندان شود که چل شتر ** گر کشد عاجز شود از بار پر

 

ج.-شکست کودتای نقاب در پادگانِ (شهید نوژه)[14]

این کودتا که پس از گذشت هفتاد و پنج روز از تهاجم آمریکا به طبس به‌وقوع پیوست، بزرگ‌ترین حرکت ائتلافی گروه‌های ضد انقلاب و قدرت‌های غربی جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی به‌حساب می‌آید، کودتای نقاب توسط یک ستاد از پاریس به رهبری شاهپور بختیار هدایت می‏شد و صحنه‌گردان اصلی آن آمریکا بود، یکی از سران کودتا نقش آمریکا در این ماجرا را چنین بازگو کرد: «هماهنگی بین اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر، عراق توسط نماینده سازمان سیا مستقر در دفتر بختیار انجام می‌گرفت، تأمین هزینه‌های مادی چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم نیز توسط آمریکا صورت گرفته است ...» .[15] وَمَکَروا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیرُ الماکِرینَ؛ [16] آنها نقشه کشیدند؛ و خداوند هم چاره‌جویی کرد؛ و خداوند، بهترین چاره‌جویان است.

 

د.-شکست جنگ صدام علیه ایران

پس از شکست کودتای نقاب، طرح حمله رژیم بعث عراق به ایران روی میز قرار گرفت. امریکا به عنوان یکی از متحدان و حامیان اصلی صدام در طول 8 سال جنگ تحمیلی علیه ایران، انواع کمک‌های مادی و نظامی را از رژیم بعث به عمل آورد. اما به لطف الهی و تدبیر رهبری و مقاومت خالصانه رزمندگان اسلام و پشتیبانی ملت ایران آن هم بعد از هشت سال به شکست انجامید.

 

بلی وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللّهُ وَعْدَهُ...؛[17] خداوند وعده خود را به شما (درباره پیروزی بر دشمن ) راست گفت.

 

ه. -شکست دخالت نظامی مستقیم در جنگ

حمایت آمریکا در جنگ تحمیلی تنها به کمک‌های نظامی به این کشور خلاصه نشد، بلکه آمریکا در شرایطی که جمهوری اسلامی به موفقیت‌ها و برتری نسبی در جنگ دست یافت، مداخل? مستقیم نظامی را در دستور کار قرار داد که می‌توان به هدف قرار دادن سکوهای نفتی ایران، حمله به کشتی «ایران اجر» ناوچه «جوشن» و «سهند» اشاره نمود، یکی از اقدامات وحشیانه این کشور در روزهای پایان جنگ، حمله ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران در 12 تیر ماه 1367بود که در جریان این حمل? ددمنشانه تمامی 290 نفر مسافر و خدم? هواپیما که 118 نفر از آنها زن و کودک بودند، به شهادت رسیدند، سران کاخ سفید نه تنها بابت این جنایت از ملت ایران عذرخواهی نکردند، بلکه در اقدامی بهت‏انگیز به فرماند? ‌این ناو به‌خاطر ارتکاب این جنایت مدال افتخار دادند .

 

امّا همان گونه که خداوند متعال وعده داده است: «و لا یحیق المکر السی ء الّا باهله؛[18] نیرنگ های بد و اندیشه های زشت تنها دامان صاحبانش را می گیرد». این توطئه استکبار هم به شکست خورده و موجب رسوائی شان گردید . آنچنان که امروزه دیگر آنها سخن از حمله نظامی به زبان نمی آورند.

 

و-شکست تحریم های اقتصادی

یکی از مهم‌ترین طرح‌های دولت امریکا برای به زانو در آوردن نظام جمهوری اسلامی ایران ، اعمال طرح‌های تحریم بوده است. امریکا برای رهایی از احساس حقارت خود در مقابل جمهوری اسلامی، هربار با بهانه‌های مختلفی با همراه کردن کشورهای اروپایی علیه جمهوری اسلامی دست به اعمال تحریم می‌زند. اما آنچه عاید امریکا شده شکست این تحریم‌ها بوده است.

 

به طور مثال در سال 1397 اندیشکده شورای آتلانتیک در گزارشی تحلیلی با بی‌اثر دانستن این تحریم‌ها اعلام کرد: «از سرگیری تحریم‌های آمریکا علیه ایران کارایی نخواهد داشت و دولت آمریکا دیگر به مانند سال 2013 از حمایت جامعه بین الملل برخوردار نیست.»

 

در زمان ریاست‌جمهوری اوباما امریکا برای مقابله با برنامه‌های هسته‌ای ایران به تحریم متوسل شد، بیست و چهار کارشناس اقتصاد آمریکایی طی نامه‌ای به اوباما ضمن اشاره به شکست طرح‌های تحریمی امریکا اعتراف کردند.[19]

 

این وعده خداوند به پیروزى مستضعفان بر زمین است که فرمود : «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ؛ [20]اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم، و آنها را پیشوایان و وارثین روی زمین قرار دهیم!»

 

ز- شکست فتنه های متعدد 

یکی دیگر از نصرت های الهی در شکستن نقشه های استکبار و اقدامات مداخلانه جویان? آمریکا علیه انقلاب اسلامی، حمایت، سازماندهی و هدایت مخالفان نظام برای مقابله با نظام اسلامی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز بوده است، این حمایت شامل حمایت مالی، تسلیحاتی، رسانه‌ای و تبلیغاتی و... می‌باشد، حمایت این کشور از منافقان و تجهیز مادی و تسلیحاتی آنان برای عملیات تروریستی علیه نظام جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست.

 

هدایت و حمایت آشکار سران این کشور از غائل? هجده تیر سال 78 و فتن? سال 88 عمق کینه‌توزی آنان را به‌خوبی نشان می‌دهد، در جریان فتن? 88 مقامات آمریکایی بی‌پرده با دخالت در امور داخلی کشور ما به حمایت از جریان فتنه پرداختند.

 

از فتنه های بسیار پیچیده که توسط سازمان های اطلاعاتی و امنیتی کشورهای متخاصم طراحی و پس از سالها مطالعه و زمینه چینی امید به پیروزی حتمی داشته و آن را تیر خلاص برای نظام جمهوری اسلامی ایران می دانستند، فتنه ی 88 بعد 98 و بعد 1401بود.

 

   بدون شک دشمنان، تمام توان و تجربه ی خود را برای طراحی و اجرا و به نتیجه رساندن آن به میدان آوردند و در واقع داستان تمام کفر در مقابل اسلام چندبار تکرار شد ولی خواست و تقدیر الهی چیز دیگری بود. چون دلهای مومنین به سوی خدا متوجه بود، خداوند با اسباب و وسایل فراتر از محاسبات و عقلها نصرت و یاری خود را شامل ملت ایران کرد. واین فتنه ها هم به لطف الهی شکست خورد و دشمن که به خیال خام خودش فکر می‌کرد می‌تواند مردم را فریب دهد  هرگز به هدفش نرسید .

 

همچنانکه در سوره طارق فرموده است : إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا * وَأَکِیدُ کَیْدًا* فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا؛[21] آنان دست به نیرنگ مى‏ زنند  و [من نیز] دست به نیرنگ مى‏ زنم  ، پس کافران را مهلت ده و کمى آنان را به حال خود واگذار!

 

 شکست تهاجم فرهنگی و جنگ نرم

 

ادوارد شرلی نظریه پرداز آمریکایی می‌گوید؛ «کلید اصلی برای ایجاد یک تغییر بنیادین در سیاست‌های ایران از بین بردن خصوصیات انقلابی ایران است و باید عقاید انقلاب را از درون تهی کرد». ( طهماسبی‌پور، 1378، ص96 ).

 

دیوید کیو مأمور وقت سازمان سیا و رابط آن با برخی گروه‌های و عناصر ضد انقلاب می‌گوید: «مهم‌ترین حرکت در جهت براندازی جمهوری اسلامی تغییر فرهنگ جامع? فعلی ایران است و ما مصمم به آن هستیم.» ( نگارش، 1380، ص180).

 

ابعاد جنگ نرم علیه نظام جمهوری اسلامی به‌گونه‌ای است که بیش از شصت بنیاد و مؤسسه در زمین? جنگ نرم علیه نظام جمهوری اسلامی فعال هستند که ازجمله می‌توان به بنیاد سوروس یا بنیاد جامع? باز، مرکز وودرو ویلسون، خان? آزادی، صندوق اعان? ملی برای دموکراسی (N.E.D)، مؤسس? دموکراتیک ملی (N.D.I)، مؤسس? جمهوری خواه ملی (N.R.I)، بنیاد فورد، بنیاد برادران راکفلر، بنیاد کارنگی، مؤسس? آمریکن اینترپرایز، بنیاد دموکراسی در ایران، انستیتو آلبرت انیشتین، کمیت? خطر حاضر، انستیتو بروکینگز، مرکز سابان وابسته به بروکینگز، دیده‌بان حقوق بشر، مؤسس? کاتو، مرکز هیستینگز، مرکز بین‌المللی تحقیقات بر روی زنان و... اشاره نمود ( مرسلی، 1392، ص86 ).

 

فعالیت شبکه‌های فارسی زبان ازجمله ‏VOA‏، ‏BBC‏، رادیو فردا، رادیو زمانه، رادیو ‏رژیم صهیونیستی، شبکه‌های ماهواره‌ای ضدانقلاب مانند منافقین، گروه‌های سلطنت‌طلب، پارس، رنگارنگ، فیس بوک، توییتر و... بیانگر تلاش همه‌جانبه دنیای استکبار و به‌ویژه آمریکا و جنگ نرم این کشور به‌منظور براندازی نظام جمهوری اسلامی است.

 

بنا به اعتراف خودشان در همه این توطئه ها ناکام شده اند و حتی برخی این شبکه ها ورشکست شده است . شاهدش راه پیمائی 20میلیونی اربعین حسینی ، حضور 7 میلیونی زائرین در ایام عید در مشهد رضوی [22] ؛ برپائی اجتماع صد هزار نفری محفل قرآنی ، برپائی گستره مراسم اعتکاف در ایام رجب ، حضور میلیونی در 22 بهمن و پای صندوقهای رای ، استحکام رو به افزایش جبهه مقاومت و تبدیل   یک نهال نوپا به یک محور گسترده در منطقه ، و دهها نمونه دیگر نشانه ی پیروزی انقلاب اسلامی در اهداف خود و شکست استکبار جهانی در طرح ها و شیطنت های خود.

 

ط .شکست جنگ روانی علیه نظام

از دیگر ابعاد اقدامات مداخله جویان? آمریکا فضاسازی و جنجال تبلغاتی گسترده و جنگ رسانه‌ای تمام عیار علیه نظام اسلامی و اتهامات و ادعاهای واهی و بی‌اساس به کشورمان با هدف تخریب چهر? نظام است، اتهاماتی همچون «نقض حقوق بشر»، «حمایت از تروریسم و گروه‏های تروریستی ‏»، «تلاش برای دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی‏» و... که هر از گاهی در قالب سناریوهای مختلف و با ابعاد گسترد? رسانه‌ای اجرا می‌گردد، اتهاماتی که واقعیت آن در خود آمریکا و رفتار این کشور کاملاً آشکار است. به لطف الهی این نقشه شوم هم تا به امروز نتیجه ی قابل توجهی نداشته است .

 

خدای متعال در سوره مبارکه آل عمران می فرماید : لَن یَضُرّوکُم إِلّا أَذًى وَإِن یُقاتِلوکُم یُوَلّوکُمُ الأَدبارَ ثُمَّ لا یُنصَرونَ[23] آنها هرگز نمی‌توانند به شما زیان برسانند، جز آزارهای مختصر؛ و اگر با شما پیکار کنند، به شما پشت خواهند کرد (و شکست می‌خورند)؛ سپس کسی آنها را یاری نمی‌کند.

 

ی. شکست عملیات های ترورستی  

یکی از توطئه ها استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا ترور یاران انقلاب اسلامی بوده است و به فاصله های اندکی بعد از پیروزی انقلاب ،یاران امام(ره) و نخبگان متدین و انقلابی ، آماج حملات ناجوانمردانه تروریسم کور قرار گرفته اند . حربه ترور در چنان مقیاس وسیعی علیه انقلاب به کار گرفته شده که در هیچ نقطه جهان همانند و نظیر نداشت. برخی از ترورهای کور دشمنان عبارت بودند:

 

از ترور سرلشگر ولی اللّه قرنی، نخستین رئیس ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران (3/2/1358) ترور آیت اللّه مطهری، نخستین رئیس شورای انقلاب و برجسته ترین نظریه پرداز انقلاب اسلامی...تا دانشمندان هسته ای و ترور سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی و ...

 

 دشمن با طرح و اجرای این نقشه های جنایتکارانه استکبار جهانی و با غفلت تمام از مددهای غیبی و الطاف الهی، به انتظار سقوط جمهوری اسلامی ایران لحظه شماری و شادمانی می کرد. .»[24]

 

امّا بزودی دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی به شکست های خود در طرح این چهره توطئه نیز اقرار نمودند.  در آیات وحی می خوانیم : یُریدونَ لِیُطفِئوا نورَ اللَّهِ بِأَفواهِهِم وَاللَّهُ مُتِمُّ نورِهِ وَلَو کَرِهَ الکافِرونَ؛[25]

 

آنان می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی خدا نور خود را کامل می‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند!

 

از دیگر نقشه های استکبار جهانی بر علیه ملت ایران که به لطف الهی تا بحال شکست خورده است می توان از : ناکامی در هزینه بودجه‌های خصمانه برای براندازی ،  .شکست مقابله با فناوری هسته‌ای ایران ،  شکست طرح های جاسوسی و توطئه های فرهنگی متعددی نام برد. البته رسانه قوی ترین ابزار توطئه دشمن هست که تا بحال از ان نا امید نشده است.

 

یک سوال

سوال : چرا استکبار جهانی همچنان بر طبل دشمنی می کوبد . علت این همه خصومت چیست ؟

 

پاسخ : عوامل دشمنی آمریکا با نظام جمهوری اسلامی ایران چنان است که هرگز از دشمنی دست بر نمی دارد مگر ماهیت نظام اسلامی و یا ماهیت استکبار عوض شود، برخی از این عوامل عبارتند :

یک. اسلامی بودن نظام جمهوری اسلامی      دو. اهمیت و موقعیت ایران در منطقه

 

سه. زیر سؤال بردن نظام استکباری            چهار . کانون بیداری و الگوی سایر ملت‌ها

 

پنج. خوی استکباری و سلطه‌جویان? آمریکا     شش. استقلال‌طلبی جمهوری اسلامی و حرکت در مسیر پیشرفت     هفت . دشمنی با رژیم صهیونیستی و حمایت از مظلومان عالم

 

-به همین جهت جرج شولتر وزیر خارجه آمریکا گفت: «انقلاب اسلامی ایران خطرناک ترین دشمن مشترک تمدّن غرب در سراسر تاریخ آن است».[26]

 

-فرانسوا میتران،[27] رئیس جمهور اسبق فرانسه به همفکران غربی و شرقی خود چنین هشدار داد: «انقلاب هائی از نوع انقلاب ایران، در کشورهای همسایه نیز روی خواهد داد، مسلمانان زیادی در اطراف ایران، در عراق و آسیای مرکزی، زندگی می کنند. انقلاب ایران رژیم های منطقه را با خطر سقوط مواجه خواهد کرد.»[28]

 

یک تصور غلط

بعضی ها به این عوامل دشمنی توجه ندارند و ساده لوحانه فکر می کنند که اگر با استکبار جهانی مذاکره کنند او هم کوتاه خواهد آمد اما هرگز چنین نیست. مقام‌معظم‌رهبری تصریح فرمودند: «یک تصوّر غلطی در اینجا وجود دارد و آن این است که «ما با آمریکا می‌توانیم کنار بیاییم؛ با آمریکا کنار بیاییم و مشکلات را حل کنیم»! خب این تصوّر، تصوّر درستی نیست. ما نمی‌توانیم به توهّم تکیه کنیم، باید به واقعیّت‌ها تکیه کنیم.[29]

 

سخن پایانی ،نصرت مشروط خداوند

این همه شکست دشمن در نیم قرن گذشته و با ما بودن خداوند منوط به رعایت دستورات الهی است .یعنی نصرت و یاری خداوند مشروط به این است که حاکمان و مردم ایران در مسیر تقوا حرکت کنند

 

پرواضح است که این رویه و سنت الهی در ناکام گذاشتن اهل باطل تا زمانی ادامه خواهد یافت که ملت مسلمان ایران و متولیان نظام جمهوری اسلامی ایران با خلوص نیت در مسیر الهی گام بر می دارند امّا اگر خدای نخواسته روزی از این مسیر منحرف شوند و یا انگیزه های غیر الهی را در اقدامات خود مد نظر داشته باشند آنگاه دیگر نمی توان به امید امدادهای الهی چشم دوخت چرا که خداوند متعال می فرماید: «ان تنصروا اللّه ینصرکم و یثبّت اقدامکم؛[30] اگر آئین خدا را یاری کنید او هم شما را یاری خواهد کرد و گامهایتان را استوار می گرداند.» امّا خداوند متعال این وعده اش را مشروط به استواری در راه حق و صراط مستقیم قرار داده است و اگر از این طریق مسلمانان تخطّی کنند دیگر دست غیبی الهی بر سر آنان سایه افکن نخواهد بود خداوند متعال فرمود: «عسی ربّکم ان یرحمکم و ان عدتم عدنا؛[31] امید است پروردگارتان به شما رحم کند امّا هرگاه(از راه حق) برگردید ما هم (از اندیشه امداد و یاری شما) بر می گردیم.

 

نصرت الهی هم مشروط است به همراهی ملت و دولت و کارگزاران نظام با جلب رضایت الهی . همان سخنی که رسول گرامی اسلام ص به حسان بن ثابت فرمود : «إنَّ الله یؤیِّد حسّان، بروح القدس ما نافحَ أو فاخر عن رسول الله»؛ خداوند حسّان را تا زمانى که از رسول خدا و مرامش دفاع کند و یا فضایل رسول خدا را بگوید، با روح القدس تأیید مى نماید.[32] یعنی تا زمانی که در خط رسول خداست مورد تایید خداوند خواهد بود.

 

در هر صورت اگر متولیان نظام اسلامی و مردم مسلمان ایران خود را در پناه عمل به اصول و ارزشهای الهی قرار دهد و با خلوص نیت از حضرت حق مدد طلبد و با آگاهی و هوشیاری کامل با توطئه های فرهنگی برخورد کند از سوی قدرت لایزال الهی و عنایات اهل بیت - علیهم السلام - برخوردار خواهد گردید و بار دیگر نقشه های دشمنان انقلاب اسلامی بی نتیجه و عقیم خواهد ماند.

 

امّا اگر دنیاگرایی، تجمل گرایی، تبعیض و ناعدالتی، فساد اخلاقی و اقتصادی و سیاسی دامنگیر جامعه اسلامی و مسئولین آن گردیده و ارزشهای الهی به بوته فراموشی سپرده شود در آن صورت ممکن است دشمنان تدریجاً در ارکان نظام تسلط یافته و نقشه های خائنانه خود را به اجرا بگذارند. زیرا خداوند متعال با هیچ کس عقد اخوّت نبسته است هر کس به عهد خود با خدا وفا کند او را یاری می کند و هرکس عهد خود را شکسته و از مسیر حق خارج شود هلاکت و نابودی او حتمی خواهد بود خداوند با آن همه ارزش و احترامی که بر پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله - قائل است و در سرتاسر قرآن آن حضرت را با عبارات دلنشین می ستاید امّا باز هم در مورد آن حضرت می فرماید: «و لو تقوّل علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین، ثمّ لقطعنا منه الوتین؛[33]اگر او (پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله -) سخنی دروغ به ما نسبت دهد با دست توانای خود او را می گیریم و رگ قلبش را قطع می کنیم.

 

خداوند متعال همچنین در سوره یونس به مومنین پیروز هشدار می دهد که : ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ ؛ [34]آنگاه شما را پس از آنان در زمین جانشین قرار دادیم تا بنگریم چگونه رفتار مى ‏کنید؟

 

 

 


مصاحبه , • نظر

فاطمه(س) از ولادت تا هجرت 

 

فاطمه(س) از ولادت تا هجرت / عبدالکریم پاک نیا

مبلغ / آقای پاک نیا می نویسد:  فاطمه(س) به دور پدر بزرگوارش می چرخید و می گفت: «یا اَبَة! اَیْنَ اُمّی؛ پدرجان! مادرم کجاست؟» در این لحظه جبرئیل نازل شده، گفت: یا رسول اللّه! خداوند متعال می فرماید: «سلام ما را به فاطمه برسان و به او بگو که مادرش خدیجه علیهاالسلام در خانه های بهشتی با آسیه و مریم زندگی می کند.»

زندگی حضرت فاطمه علیهاالسلام دارای نکاتی لطیف و مسائلی ظریف می باشد که برای هر پژوهشگری از زوایای مختلف قابل تحقیق و بررسی است. در این زمینه، سخنان فراوان و کتاب ها و مقالات بی شماری به رشته تحریر در آمده است و هرکس نسبت به فراخور استعداد و ذوق و علاقه خود، در مورد پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مطالبی بیان نموده و تحلیل هایی را عرضه کرده است. اما شرح حال این لاله ملکوتی و تشریح فضائل و مناقب آن بانوی عصمت، همچون ساحل دریاهای عمیق و بی کران، پایان ناپذیر بوده و برای شناخت کامل این شخصیت فرزانه راهی بس دراز در پیش است و به قول مولوی:

یک دهان خواهم به پهنای فلک / تا بگویم وصف آن رشک ملک

زهرای مرضیّه، نوباوه رسالت، عصاره انسانیت، همسر و همسنگ ولایت و سرچشمه مهر و عطوفت و معنویت است. فاطمه علیهاالسلام نه تنها مادر امامان معصوم علیهم السلام بلکه تسلّی بخش رنجها و لحظات پرمشقّت خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله وسلم بود و به همین جهت به «امّ ابیها» ملقّب گردید.1

وجود فاطمه علیهاالسلام برترین گواه این ادعاست که زنان هم می توانند به اوج معنویت هایی که رادمردان الهی رسیده اند، نائل آیند. این کوثر جوشان محمد صلی الله علیه و آله وسلم در پرتو انوار آسمانی، مناجات های شبانه، توکّل، معرفت و اخلاص توانسته بود به منبع نورانیت الهی و اقیانوس عرفان و معنویت اتصال یابد.

در این نوشتار برآنیم که ما نیز همچون دگران از این دریای معرفت جرعه ای نوشیده و از بوستان فضیلتش خوشه ای بچینیم و نگاهی هرچند گذرا به زندگی آن سرور بانوان عالم، از بدو تولد تا هنگام هجرت و ورود به مدینه، داشته باشیم.

درخشش نور

در روز بیستم جمادی الثانی، در حالی که از بعثت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم پنج سال می گذشت، نوزاد دختری چشم به جهان گشود که خانه نورانی پیامبر خاتم را بیش از پیش، معنویت بخشیده و به آن محفل باشکوه طراوت و شادابی ویژه ای بخشید.

رسول گرامی آن چنان از وجود این نوزاد به وجد و شعف آمده و لذت می برد که می فرمود: «این دختر روح و جان من است، بوی بهشت را از وجودش استشمام می کنم.»2

مفضّل بن عمرو روزی از امام صادق علیه السلام پرسید: ای پسر پیامبر! تولد مادرت فاطمه چگونه بود؟

امام صادق علیه السلام فرمود: بلی، چون خدیجه با رسول صلی الله علیه و آله وسلم ازدواج نمود زنان مکه او را ترک کرده و تنهایش گذاشتند، پیش او نمی رفتند، به او سلام نمی کردند و هیچ زنی را نمی گذاشتند که نزد او برود و حالش را جویا شود؛ در این وضعیت بحرانی، خدیجه از تنهایی دلتنگ شد و سایه غربت و بی کسی، او را ناراحت کرده و به وحشت انداخت، تا اینکه به فاطمه علیهاالسلام آبستن شد. بعد از آن فاطمه علیهاالسلام با وی هم سخن شده و از شکم مادر، خدیجه را دلداری می داد. این راز را خدیجه پنهان نگه داشته بود و حتی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ابراز نمی کرد تا اینکه روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به منزل آمده و گفت و گوی میان این مادر را با دخترش شنید. پرسید: ای خدیجه! با که سخن می گویی؟ خدیجه اظهار داشت: این جنین، با من سخن گفته و انیس لحظات تنهایی ام شده است.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: ای خدیجه! این جبرئیل است که به من مژده می دهد که این جنین، دختر است و او نسلی پاکیزه و مبارک خواهد داشت و خداوند تبارک و تعالی نسل مرا به وسیله او تداوم خواهد بخشید و از تبار وی امامان معصوم علیهم السلام به وجود خواهند آمد که بعد از پایان نبوت و انقطاع وحی، ادامه دهنده رسالت من خواهد بود.

امام صادق علیه السلام در ادامه سخن خود افزود: آری، خدیجه همچنان با جنین خود در رحم مأنوس و هم سخن بود تا اینکه هنگام ولادت فرزندش رسید. او به زنان قریش پیغام داد که: «مرا در این مورد یاری کنید.» آنان نپذیرفتند و گفتند: تو در ازدواج با محمد، با ما مخالفت کردی و ماهم امروز، حمایت و پرستاری خود را از تو دریغ خواهیم داشت.

خدیجه از این سخن ناراحت و دل شکسته شد. اما خداوند متعال برای قدردانی از تلاشها و زحمات حضرت خدیجه علیهاالسلام چهار زن بهشتی را به یاری آن بانوی با ایمان فرستاد. آنان آمدند، اما خدیجه از دیدن آن زنان ناشناس متحیّر و شگفت زده شد؛ یکی از آنان خود و همراهانش را چنین معرفی کرد: ای خدیجه! ما فرستادگان خداوند برای خدمت رسانی به تو هستیم و من، سارا و این، آسیه ـ که همنشین تو در بهشت است ـ و آن دیگری، مریم دختر عمران، و بانوی آخر هم، مادر تمام آدمیان و مادر ما حواء است. خداوند ما را فرستاده که از تو پذیرایی کنیم.3

همانند زنان دیگر، یکی سمت راستش نشست و یکی سمت چپش و سومی برابرش و چهارمی پشت سرش. فاطمه علیهاالسلام پاک و پاکیزه متولد شد و چون به زمین آمد، نوری از او درخشید و این نور نه تنها تمام خانه های مکه را روشن ساخت بلکه نقطه ای در شرق و غرب عالم نماند مگر این که از نور فاطمه علیهاالسلام به آنجا تابید.4

در این حال، ده نفر از حورالعین که هریک طشت و ابریق بهشتی پر از آب کوثر، به همراه خود داشتند، وارد خانه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شده و فاطمه علیهاالسلام را با آب کوثر شستشو دادند و بعد، دو پارچه سفید و خوشبو آورده و نوزاد را به آن پیچیدند. فاطمه علیهاالسلام در اولین لحظات لب به سخن گشوده و چنین گفت:

«اشهد ان لا اله الاّ اللّه و انّ ابی رسول اللّه سیّدالانبیاء و انّ بعلی سیّدالاوصیاء و ولدی سادة الاسباط؛ گواهی می دهم بر این که جز خداوند یکتا، معبود دیگری نیست و پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم سرور پیامبران و همسرم سالار اوصیا و پسرانم سرآمد پیامبرزادگانند.»5

نامگذاری

بعد از تولد، «فاطمه» زیباترین نامی بود که خداوند متعال بر دخت پیامبر برگزید. امام وجود فاطمه علیهاالسلام و حرکات و سکنات وی در کاهش آلام و رنج ها و نگرانی های پیامبر نقش مهمی داشت.

باقر علیه السلام فرمود: «چون مادرم فاطمه علیهاالسلام متولد شد خدای متعال به یکی از فرشتگان وحی کرد تا به زمین برود و نام «فاطمه» را بر زبان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جاری سازد.»6 و بدین ترتیب، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نام فاطمه را برای یگانه محبوبه خویش برگزید.

در آن روزهای سخت و ناگوار که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله وسلم شدیداً تحت فشار بود و دشمنان رسالت از هرسو آن گرامی را مورد آزار و اذیت خویش قرار داده بودند، وجود فاطمه و حرکات و سکنات وی در کاهش آلام و رنج ها و نگرانی های پیامبر نقش مهمی داشت. چرا که این دختر در حقیقت جلوه ای از جمال الهی و خلاصه ای از وجود حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم بود. به همین جهت آن حضرت همواره می فرمود: «فاطمةُ بِضْعَةٌ مِنّی7؛ فاطمه پاره تن من است.»، «هِیَ قَلْبی الذّی بینَ جَنْبَیّ و هِیَ نُورُ عَینی وَ ثَمَرَةُ فُؤادی8؛ او جان و دل من است؛ او نور چشم و میوه قلب من است.»

در کوران حوادث

فاطمه علیهاالسلام از همان روزهای نخستین شاهد سختی ها، و مشکلات طاقت فرسای زندگی بود. عداوت و کینه ورزی های صاحبان زر و زور هر روز نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بیشتر می شد، ثروت مادرش خدیجه در راه نشر و گسترش معارف اسلامی کم کم به پایان می رسید، و فقر مالی سایه شوم خود را بر منزل خدیجه گسترش می داد. خانواده رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در محاصره سخت روحی و جسمی قرار داشت. آزار مسلمانان، طرح نقشه های شوم، تهمت های گوناگون از قبیل دروغگو، کاهن، ساحر و مجنون به پدر، از جمله رنجهایی بود که قلب فاطمه را می آزرد.

فاطمه دو ساله بود که در نتیجه فشارهای دشمنان اسلام و محاصره اقتصادی مسلمانان، به همراه پدر و مادر خویش راهی شِعب ابوطالب شد و دوشادوش سایر مسلمانان سه سال تمام، سخت ترین شرایط گرسنگی و تشنگی را متحمل شد.

آری در سال هفتم بعثت، مخالفان حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم پیمانی را به تصویب رساندند که: احدی حق ندارد با بنی هاشم ارتباط داشته باشد، با آنان خرید و فروش کند، همسر بدهد و زنی بگیرد، در تمام حوادث آینده باید همه از مخالفان محمد صلی الله علیه و آله وسلم طرفداری کنند.

به دنبال این پیمان ننگین، حضرت ابوطالب مجبور شد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و یارانش را در درّه ای در میان کوههای مکه اسکان دهد که بعدها به «شِعْبِ ابوطالب» معروف شد.

فاطمه زهرا علیهاالسلام دوران کودکی خود را از دوسالگی تا 5 سالگی در همانجا گذراند. او در شعب ابوطالب شاهد بود که مسلمانان چگونه با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم می کنند و پدر و مادرش برای رسیدن به اهداف بلند خویش با هر گونه سختی و گرفتاری مقابله می کنند. فاطمه درس صبر، استقامت، اراده آهنین، ایثار و جانفشانی در راه خدا را در همان روزها آموخت. او در میان کودکانی بود که کفّار قریش از غذا دادن به آنها دریغ می کردند و شاهد ضجّه و ناله آن بچه های بی پناه بود.

پس از آن که مسلمانان از محاصره اقتصادی رهایی یافتند، یک روز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سر به سجده گذارده بود؛ اما در همین حال، افرادی از قریش به وی نزدیک شده و زهدان شتر بر سر و روی مبارک حضرتش انداختند. فاطمه که نظاره گر این صحنه دردناک بود، پیش آمده و سر و صورت پدر گرامی اش را پاک نمود؛ اما اندوهی فراوان قلب فاطمه را فراگرفت.9

در فراق مادر

در حدود دوماه پس از رفع محاصره اقتصادی و خروج بنی هاشم از شعب ابی طالب، فاطمه علیهاالسلام به داغ جانسوز رحلت مادر مبتلا شد. او شاهد بود که مادر فداکارش با حالتی پریشان در بستر مرگ می غلطد و واپسین نفسهایش را می کشد. آن زمان سال دهم بعثت بود و فاطمه پنج ساله به صورت پریشان مادری نظاره می کرد که با تحمل ده سال مبارزه و فشارهای کفّار قریش، شایستگی خود را برای همسری رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و مادری فاطمه، اثبات کرده بود.

فاطمه علیهاالسلام آن چنان تربیت یافته بود که با وجود انواع مشکلات و با احساس جدایی از مادر، به اهداف بلند رسالت آسمانی پدر می اندیشید. داغ فراق مادر، هر دختری را به خود مشغول و از خود بی خود می کند، اما فاطمه علیهاالسلام هنگامی که در غم تنهایی و غربت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در فکر و اندوهی عمیق فرورفته است، به مادرش دلداری داده و فرمود: «یا اُمّاه! لا تَحْزَنی وَ لا تَرْهَبی، فَاِنَّ اللّهَ مَعَ اَبی10؛ مادرجان! اندوهگین و مضطرب نباش، زیرا خداوند یار و یاور پدرم می باشد.»

شایسته تشویق آسمانی

پنج ساله بود که مادرش را از دست داد، او با مادرش آن چنان ارتباط نزدیک داشت که وقتی خدیجه رحلت کرد و رسول گرامی اسلام با دستان مبارک خویش همسر با وفایش را در قبرستان «حَجون» دفن نموده، و به منزل برگشت، حضرت فاطمه علیهاالسلام به دور پدر بزرگوارش می چرخید و می گفت: «یا اَبَة! اَیْنَ اُمّی؛ پدرجان! مادرم کجاست؟» در این لحظه جبرئیل نازل شده، گفت: یا رسول اللّه! خداوند متعال می فرماید: «سلام ما را به فاطمه برسان و به او بگو که مادرش خدیجه علیهاالسلام در خانه های بهشتی با آسیه و مریم زندگی می کند.» فاطمه علیهاالسلام نیز در پاسخ این پیام آسمانی فرمود: «اِنَّ اللّهَ هُوَ السَّلامُ وَ مِنهُ السَّلامُ و الیهِ السَّلام11؛ خداوند سلام است و از اوست سلام و به سوی اوست سلام.»

بعد از فوت حضرت خدیجه علیهاالسلام ـ که پس از سه روز از درگذشت ابوطالب رخ داد ـ فاطمه علیهاالسلام غربت و اندوه پدر را بیش از پیش احساس نمود. برخی از حوادث قبل از هجرت که برای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اتفاق می افتاد، روح بلند و عواطف حضرت زهرا علیهاالسلام را جریحه دار می ساخت و توجّهش را به رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم افزایش می داد.

او حادثه طائف را هیچ گاه فراموش نمی کرد که پدرش برای دعوت مردم به توحید، به آن منطقه سفر کرد، اما هیچ کس به دعوت آسمانی آن حضرت توجه نکرد. هنگامی که کفّار قریش خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را محاصره کردند و قصد داشتند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را به قتل برسانند، باز فاطمه علیهاالسلام در آن خانه بود و زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مخفیانه به سوی مدینه می رفت، تلخی جدائی و فراق پدر را نظاره می کرد. در هر صورت، حوادث ناگوار مکه تمام شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با موفقیت از مکه خارج شده، و از دست دشمنان نجات یافت.

پی نوشت ها:

  1. معجم الکبیر، طبرانی، ج 22، ص 397.
  2. کشف الغمه، ج 2، ص 4 و 24؛ الکافی، ج 1، ص 381؛ بحارالانوار، ج 43، ص 13، ح 9.
  3. الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج 2، ص 525.
  4. فلمّا سقطت الی الارض اشرق منها النور حتی دخل بیوتات مکه و لم یبق فی شرق الارض و لا غربها موضع الاّ اشرق فیه ذلک النّور
  5. امالی، شیخ صدوق، مجلس 87، ص 593.
  6. بحارالانوار، ج 43، ص 13.
  7. صحیح بخاری، ج 4، ص 210.
  8. بشارة المصطفی، ص 197؛ کشف الغمه، ج 2، ص 24.
  9. هدایتگران راه نور، ص 257.
  10. فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)، ص 164.
  11. امالی، طوسی، ص 175.

منبع: مجله  فرهنگ کوثر  تابستان 1381، شماره 54


مصاحبه , • نظر

شبهه :

در حالی که علی ع در خطبه 235فرمود : بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الاِْنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ. ؛

امام علی (علیه السلام) پیکر پاک پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را مخاطب ساخته و چنین مى گوید: «پدر و مادرم فدایت باد اى رسول خدا، با مرگ تو چیزى قطع شد که با مرگ دیگرى قطع نگشت و آن نبوّت و پیام آوردن (از سوى خدا) و اخبار آسمان بود»

ولی شیعیان می گویند : ائمه ع با آسمان و ارتباط داشتند؟؟

پاسخ : امامان شیعه دارای درجه‌ای عالی از علم می‌باشند که فراتر از علم بشری است، اما این علم امری ذاتی و استقلالی نیست بلکه جنبه افاضی دارد. لذا ائمه این علوم را از منابعی متفاوت دریافت می‌کنند. الهام و تحدیث در شمار منابع مهم علوم ائمه قرار می‌گیرند که توجه و پژوهش در ماهیت آن دو نشان دهنده ارتباطشان با یکدیگر می‌باشد.

و الهام و تحدیث از سنخ کشف و شهود می‌باشد ،  همچنین استفاده از این دو منبع با وراثت علوم ائمه از پیامبر اکرم ص ناسازگار نبوده نمی‌باشد.

از منظر اهل سنت 

اکثر دانشمندان اهل سنت نیز معتقدند بعد از پیامبر افرادی هستند که با ملائکه سخن گفته و حق و باطل را تشخیص می‌دهند (بخاری، 1401: 5، 78؛ مسلم، بی‎تا: 7، 115).

برخی از ایشان نیز معتقدند که امام جعفر صادق% و اهل بیت پیامبر به داشتن مقام تحدیث نسبت به دیگران اولویت دارند (ابن‌خلدون، 2006: 2، 764). از رسول خدا درباره معنای تحدیث سؤال شد آن حضرت فرمود که محدّث کسی است که فرشتگان بر زبان او سخن می‌گویند (ابن حجر عسقلانی، 1959: 7، 41؛ متقی هندی، 1959: 92، 595).

از منظر شیعه 

ائمه شیعه عمدتاً در ضمن محدّث شمردن خود برای این‌که شائبه نقض خاتمیت را انکار کنند تصریح کرده‌اند که با وجود همه این علومی که ما داریم پیغمبر نیستیم و پیغمبرى بعد از پیغمبر ما نخواهد آمد (کلینی، بی‎تا: ‏1، 393). بنابراین با توجه به اعتقاد فراگیر همه مسلمانان بر خاتمیت، شیعه و سنی تحدیث با ملائکه را دلیل پیامبر بودن شخص محدّث نمی‌دانند.وحی و الهام با یکدیگر چه فرقی دارند؟

دو نوع وحی در قرآن

با توجه به موارد استعمال کلمه «وحی»، در قرآن مى توان گفت: وحی پروردگار به دو صورت انجام مى گیرد: 1. «وحى تکوینی» که در حقیقت همان صفات، غرایز و استعدادهاى درونى است که خداوند در نهادِ موجودات قرار داده است. مانند: وحى فرستادن به زنبور عسل. 2. «وحى تشریعى» که بر پیغمبران فرستاده مى شده و بیانگر رابطه خاصّ پیغمبران با مبدأ آفرینش بوده و از این طریق، حقایق را دریافت مى داشتند.

آیت‌الله جوادی آملی می گوید : وحی دو قسم است؛ وحی علمی و وحی عملی. قسم اول مخصوص پیامبران و اولیاست که شما اخبار از غیب، احکام و شریعت می‌شود اما وحی عملی آن چیزی است که خداوند آن را در قلب مومنان، صالحان، اولیاء خود الهام می‌کند تا تصمیم درستی بگیرند، این وحی عمومی است.

پاسخی دیگر بر این شبهه : 

 

مگر وحی، ویژه پیامبران نبوده و بعد از رحلت رسول خدا(ص)، سلسله پیامبران خاتمه نیافت و وحی پایان نپذیرفت، پس چرا در ارتباط با امامان، شیعه معتقد است که آنان جایگاه وحی خدایند؟!

پرسش

در روایات آمده است: «نَحنُ وُلاةُ أمرِ الله، و خَزَنَةُ عِلمِ الله، و عَیبَةُ وَحیِ الله»؛ در این دسته از روایات، ائمه(ع)، ظرف وحی و بیان کننده وحی دانسته شده است در صورتی که اعتقاد همه مسلمانان و بیان قرآن این است که محمد(ص) خاتم الانبیاء است و پس از او وحی در کار نیست. پس مقصود این روایات چیست؟

پاسخ اجمالی

وحی دارای مراتب و انواعی است؛ و وحی خاص همان‌گونه که در پرسش بدان اشاره شد، با رحلت پیامبر اسلام(ص)‌پایان یافت و مقصود از این تعبیرها درباره ائمه اطهار(ع)، وحی عام؛ یعنی الهام و علم غیب، و نیز تبیین و تفسیر کلام وحی است.

پاسخ تفصیلی

واژه وحى، اهمّیت ویژه‌اى در آموزه‌های عقیدتی و کلامی دارد و دارای انواع و مراتبی است؛ که بالاترین آن وحی خاص است که ویژه پیامبر خدا است. این نوع از وحى، با رحلت پیامبر خاتم(ص) منقطع شد.[1] اما این‌که مقصود از تعابیری چون «عَیْبَةُ وَحْیِ الله‏»،[2] «تراجمة وحی الله»،[3] و «مهبط الوحی»، براى ائمه اطهار(ع)، چیست، می‌توان به چند معنا اشاره کرد:

1. تعبیرهای «عَیْبَةُ وَحْیِ الله‏» و «مهبط الوحی»؛ بیانگر مرتبه وحی عام است؛ یعنی الهام و ارتباط با جهان غیب توسط انسان‌های ویژه و کامل؛ مانند ائمه اطهار(ع). در این نوع و مرتبه از وحى؛ شریعت و احکام الهى، ابلاغ نمی‌شود.[4]

نمونه این افراد، مادر موسى(ع) است: «و به مادر موسى وحى کردیم که: او را شیر ده، و چون بر او بیمناک شدى، او را به دریا بیفکن و نترس و اندوه مدار، که او را به تو باز می‌گردانیم و از فرستاده‌شدگانش قرار می‌دهیم».[5] وحى به مادر موسى(ع)، دستورى براى نگهدارى فرزند، و نیز بشارتى درباره آینده موسى(ع) بود که وى در زمره پیامبران خواهد بود و هیچ‌گونه سخنى از شریعت و آیین جدید نیست. وحى عام(الهام)، هرگز قطع نشده است و امامان‏ و انسان‌هاى کامل، هماره از این نعمت، بهره‌مند هستند.[6]

بر اساس صریح قرآن،‌ هم به مادر موسی(ع) وحی شد و هم به مادر عیسی(ع) و هیچ‌کدامشان پیامبر نبودند.

در همین راستا، چنانچه وحى را در تعابیر «مَهْبِط الوحى»، و «عیبة وحی الله» به معناى الهام و علم غیب بدانیم، در این صورت، امامان(ع)، «جایگاه و ظرف فرود وحى» شمرده می‌شوند. برخى از یاران ائمّه(ع) درباره چگونگى ارتباط امام با عالم نهان، پرسش‌هایى مطرح می‌کردند و گویى نوعى تعجّب، در کلام آنان بوده است. امامان نیز در موارد گوناگون، چنین رابطه‌اى را توضیح می‌دادند و آن‌را مانندِ وحى به مادر موسى(ع) می‌دانستند؛ چنان‌که در روایات می‌خوانیم:

حارث بن مُغیره از امام صادق(ع) می‌پرسد: چگونه به قلب و یا گوش امام، القا می‌گردد؟ و پاسخ می‌شنود: «وَحْىٌ کَوَحْى امِّ موسى»؛[7] وحیى است همانند وحى [به‏] مادر موسى.

وحى به معناى الهام و ارتباط با غیب درباره امامان(ع)، بر اساس مراتب وحی، هیچ‌گونه استبعادى ندارد، بلکه می‌توان گفت که ویژه آن بزرگواران هم نیست، بلکه انسان‌هاى کامل را نیز در بر می‌گیرد؛ که گاهی در روایات به «محدَّث»(به فتح و تشدید دال) تعبیر می‌شود؛ امام صادق(ع)، در این‌باره می‌فرماید: «عَلِیٌّ مُحَدَّثاً وَ کَانَ سَلْمَانُ مُحَدَّثاً»؛ على(ع)، محدَّث بود و سلمان هم محدَّث بود. راوى می‌پرسد: نشانه محدّث چیست؟ امام(ع) پاسخ می‌دهد: «یَأتیهِ مَلَکٌ، فَیُنکِتُ فِى قَلبِهِ کَیتَ وَ کَیتَ»؛ فرشته‌اى نزد او می‌آید و به دلش، چنین و چنان، الهام می‌کند.[8] محدَّث بودن یکى از مقامات انسان‌هاى والا است که در عین حال که به آنها الهام می‌شود و یا فرشتگان با او سخن می‌گویند، ولى پیامبر نیستند.[9]

در همین راستا، در آیه 111 سوره مائده می‌بینیم که حواریون حضرت عیسی(ع) نیز توانایی دریافت مرتبهای از وحی را داشتند.

بر اساس آیات 12 سوره فصلت و 5 سوره زلزال، آسمانها و زمین نیز قابلیت دریافت وحی را دارند.

مفهوم وحی آنچنان گسترده و دارای مراتب مختلف است که مانند آنچه در آیات 112 و 121 سوره انعام می‌بینیم، به وسوسه شیاطین نیز در یک نگاه، می‌توان وحی گفت. سخن گفتن زکریا با قومش و با زبان اشاره نیز در آیه 11 سوره مریم وحی نامیده شده است.

امام صادق(ع) - در حضور گروهی از مردم کوفه - فرمود: «شگفت‌ است که مردم می‌پندارند تمام علمشان را از رسول خدا گرفته به آن آگاه شده و هدایت شده‌اند و در عین حال بر این باورند که اهل‌بیت آن‌حضرت از علم رسول خدا بهره نگرفته‌اند. در حالی که ما؛ اهل‌بیت و ذرّیّه پیامبریم، در منازل ما وحی نازل شده و علوم نبوی از طریق ما به مردم رسیده است، آیا آنها بر این باورند که عالم و هدایت یافته‌اند و ما به جهالت و ضلالت افتاده‌ایم؟! بی‌تردید این محال است».[10]

 

طوبی, [11.10.23 09:55]

در مسائلی مانند علم به رزق‌ها، علم به سعادت و شقاوت برخی از انسان‌ها و... به امامان(ع) وحی(الهام) می‌شود. چنان‌که در روایتی، امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: «دانش ما به سه گونه: گذشته، آینده و پدید شونده است. گذشته، که تفسیر شده است [یعنی اخبار گذشته را پیامبر برای ما توضیح داده است] و آینده، که [در «جامعه» و «مصحف» نزد ما] نوشته شده است و پدید شونده، که از راه الهام به دل و تأثیرِ در گوش است و این، بهترین دانش ما است و پس از پیامبر ما، دیگر پیامبرى نیست».[11] در این روایت، امام کاظم(ع) علمی را که خداوند از راه الهام به قلب آنان - که نوعی وحی است – بالاترین درجه علم خود می‌نامند؛ بنابراین، علم اختصاصی امامان همان است که به آنها الهام می‌شود و از دو نوع دیگر افضل است.[12]

بنابراین، ارتباط امامان با عالم نهان را نمی‌توان انکار کرد و آنانى که در محضر رُبوبى مقرّب‌اند، به آنها وحی به معنای الهام و علم غیب می‌شود.

2. از دیدگاه برخی عالمان اسلامی؛ با آن‌که وحى خاص، تنها ویژه پیامبران است، اما از آن‌جا که اهل بیت(ع) در خاندانى می‌زیسته‌اند که وحى در میان آنان نازل می‌شده، به گونه مَجازى، به آنها هم «مَهْبِط الوَحْى» (جایگاه فرود وحى) می‌گویند.[13]

3. «تراجمة وحی الله»؛ یعنی مفسّر و تبیین‌کننده علوم و معارف الهی. وحى، نیازمند مترجمانى است که به خوبى آن‌را دریابند و براى انسان‌هاى عادى، تبیین و تفسیر نمایند. خداوند، اهل‌بیت(ع) را برگزید تا آنچه بر انبیاى پیشین وحى شده بود، و نیز قرآن و احادیث قدسى را تفسیر نمایند و ظرافت‌هاى آنها را آشکار سازند؛ چرا که تنها امام معصوم(ع) است که به همه مراتب وحى الهى، آگاهى دارد و سایر مردم نمی‌توانند تمامِ مفاهیم آن‌را دریابند.[14] در روایتى، امام على(ع) در جریان تحمیل حکمیّت بر ایشان، قرآن را کتاب صامت (خاموش)، معرّفى کرده و خود را مفسّر و تبیین کننده آن دانسته و فرموده است: «این، کتابِ خاموشِ خدا است و من، سخنگوى اویم. پس به کتابِ گویاى خدا، دست بیاویزید و حکم کردن بر اساس کتاب خاموش خدا را وا نهید؛ چرا که جز من، سخنگویى براى آن نیست»؛[15] یعنى هیچ‌کس غیر از خاندان وحى، نمی‌تواند حقیقت قرآن را دریابد. امام باقر(ع)، سخن کسانى را که می‌پندارند همه قرآن را دریافته‌اند، ادّعاى صِرف می‌داند و می‌فرماید: «کسى غیر از اوصیاى خدا نمی‌تواند ادّعا کند که همه قرآن، ظاهر و باطنش را گِرد آورده است».[16]

بنابراین، وحی انواع و مراتب مختلفی دارد و ائمه اطهار(ع) می‌توانند برخی مراتب آن‌را دریافت کنند. به علاوه؛ حضرات معصومین(ع) تبیین‌کننده وحی نیز هستند. و برخی از تعابیر ذکر شده، ناظر به همین مقام الهی است.

[1]. صدر المتألهین‏، شرح أصول الکافی، ج ‏2، ص 450، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى‏، چاپ اول‏، 1366ش؛ همچنین ر. ک: «وحى و کیفیت آن»، 88؛ «پیامبران و انواع وحی»، 4979.

[2]. کلینى، محمد بن یعقوب‏، کافی، ج ‏1، ص 192، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم‏، 1407ق.

[3]. همان.

[4]. ر. ک: حمود، محمد جمیل، الفوائد البهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج ‏2، ص 108 – 109، بیروت،  مؤسسة الأعلمی‏،  چاپ دوم‏، 1421ق.

[5].  قصص، 7.

[6]. ر. ک: مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏26، ص 83 - 85، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ محمدى ری‌شهرى، محمد، شرح زیارت جامعه کبیره(تفسیر قرآن ناطق)، ص 59 – 61، قم، مؤسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، چاپ سوم، 1390ش.

[7]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، ج ‏1، ص 317، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.

[8]. همان، ص 322؛ طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، ص 407، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.

[9]. ر. ک: سبحانی، جعفر، راهنماى حقیقت، ص 307 و 405 – 406، تهران، نشر مشعر، چاپ پنجم‏، 1387ش.

[10]. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، ج ‏1، ص 12؛ کافی، ج ‏1، ص 398.

[11]. کافی، ج ‏1، ص 264.

[12]. ر. ک: مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‏3، ص 136 - 137، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق؛ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی(الأصول و الروضة)، ج ‏6، ص 43 - 44، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.

[13]. بحار الأنوار، ج ‏99، ص 134.

[14]. ر. ک: خرازی، سید محسن‏، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج ‏2، ص 11، قم، مؤسسة النشر الإسلامی‏، چاپ چهارم‏، 1417ق.

[15]. ابن بطریق، یحیى بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص 330، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1407ق.

[16]. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، ج ‏1، ص 193.

https://eitaa.com/joinchat/3037462577C5fde7d85fe


مصاحبه , • نظر

سؤال: اگر خدا جنسیت ندارد، چرا باید خانمها در نماز پوشش کامل داشته باشند؟
جواب: پاسخ این سؤال طی مراحل زیر بیان می‏شود:
1. خداوند خالق جنس مذکر و مؤنث است(1) و نسبت به خداوند جنسیت معنی ندارد و از طرفی، عالم محضر خداست و به نهان و آشکار مخلوقات آگاه و بیناست.(2) پس لزوم رعایت حجاب در نماز به خاطر نامحرم و یا مذکر بودن خداوند نیست.
2. رعایت حجاب در نماز و غیر نماز فقط بر زنها واجب نیست، بلکه حفظ حجاب در محدوده معین بر مردان و زنان هر دو لازم است؛ مثلاً پوشانیدن عورت و بعضی قسمتهای بدن از دید انسانهای دیگر بر مردان و زنان واجب است. همچنین نماز خواندن با بدن برهنه در مردان و زنان هر دو موجب بطلان نماز است.
بنابراین، رعایت حجاب برای انسانها گاهی به خاطر وجود انسانهای نامحرم است و گاهی به خاطر صحت
______________________________
1. یس / 36: «سُبْحانَ الَّذی خَلَقَ الْاَزْواجَ کُلَّها»؛ «منزه است کسی که تمام زوجها را آفرید.»
2. انعام / 103: «لَا تُدْرِکُهُ الْاَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْاَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ»؛ «چشمها او را نمی‏بینند، ولی او همه چشمها را می‏بیند و او بخشنده و آگاه است.»
________________________________________
عبادت است که در بعضی موارد هر دو علّت با هم جمع می‏شوند، مثل نماز خواندن در حضور اشخاص نامحرم و گاهی فقط به خاطر صحت عبادت است، مثل نماز خواندن در اتاق در بسته و تنها. اختلاف بعضی شرائط این دو حالت، بهترین گواه بر مطلب است؛ مثلاً طهارت و مباح بودن لباس در نماز شرط است، اما در حفظ حجاب از نامحرم شرط نیست.
3. اهداف، حکمتها و فوائدی که از رهگذر انجام دستورات الهی به انسان می‏رسد، متناسب با ساختار وجودی اوست که مرکب از بعد مادی و معنوی، یعنی جسم و روح است و دستورات الهی زمینه را برای سعادت دنیایی و اخروی آماده می‏کند.
پس اگر در موردی به منافع مادی یک عمل پی‏نبردیم، دلیل بر بی‏هدفی و ناقص بودن آن عمل نیست و از آنجا که عقل و فهم آدمی مانند اصل وجودش محدود است، پس به فوائد و حکمتهایی که خالق نامحدود وضع کرده، به طور کامل پی نخواهد برد، مگر اینکه معصومین علیهم‏السلام از زبان وحی خبر دهند.
بنابراین، آنچه را که ذیلاً به عنوان حکمت و فائده حجاب در حال نماز ذکر می‏کنیم، تنها گوشه‏ای از فوائد و حکمتهاست و اگر در موردی به حکمت و هدف دستوری پی نبردیم، بی‏نیاز از انجام آن نمی‏شویم، بلکه بعضی عبادات تعبدی محض‏اند؛ یعنی مأمور به انجام آن هستیم؛ چون خدای حکیم و علیم که خواهان سعادت و کمال انسانهاست، امر فرموده؛ چنان که اگر پزشک ماهر امر به خوردن دارویی کند، هر چند حکمت آن را ندانیم، انجام می‏دهیم.
با توجه به نکات فوق، به ذکر چند فائده و حکمت برای حجاب در نماز بسنده می‏کنیم:
اول: انسان در حال عبادت در حضور خاص خداوند و در حال راز و نیاز است. در چنین حالی مناسب است بهترین لباس را بپوشد که برای زن همان پوشش کامل است که نشانه عفت و پاکدامنی او می‏باشد و بهترین حالات او را منعکس می‏کند و برای مرد هم علاوه بر اینکه پوشش عورت لازم است، مناسب است لباسهای خود (رداء و عباء) و عمامه را بپوشد.(1) سر وقت نماز خواندن، رو به قبله بودن، پوشش کافی و ... هر چند نسبت به خداوند فرقی نمی‏کند، اما نسبت به انسان و سیر مراحل تکامل و تربیتش خیلی مهم است و هدف تکلیف نیز همین است.
دوم: نوع عبادات، در قالب و آداب ظاهری و شرائط خاصی عرضه شده که هر کدام علاوه بر اهمیت و سازندگی ظاهرشان در شخصیت انسانی، باطن و اسراری هم دارند که اهل دل به ویژه اولیاء الهی از این ظواهر عبور می‏کنند. امامان معصوم علیهم‏السلام در فرصتهای مناسب به اندازه استعداد و توان درک مخاطبین پرده از اسرار این شعائر و مناسک و عبادات برداشته‏اند.
امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «جامه برای مؤمنان نعمتی از جانب خداوند است که مواضع شرمگاه بدن با آن پوشیده می‏شود ... و چون آن را می‏پوشی، تو را به خودپسندی و ریا و خودآرایی و فخر فروشی و بزرگ‏منشی وادار نکند ... پس چون جامه‏ات را پوشیدی، به یاد آن باش که خدای تعالی گناهان تو را با رحمتش پوشانده، و لباس صدق و راستی را بر خود بپوش؛ همان‏گونه که پیکر ظاهر خود را با جامه‏ات پوشاندی و باید باطنت در پوشش ترس و ظاهرت در پوشش اطاعت باشد! این نعمت خداوند که لباس فرستاد تا عورت ظاهری‏ات پوشیده بماند، باید مایه عبرت تو شود تا با لباس توبه، عورتهای باطنی خود را بپوشانی و هیچ کس را به عیبش رسوا نکنی... .»(2)
______________________________
1. پاسخ به پرسشهای مذهبی، آیة اللّه‏ سبحانی و آیة اللّه‏ مکارم شیرازی؛ مدرسه امام علی علیه‏السلام ، چاپ اول، ص 309.
2. سر الصلوة، امام خمینی رحمه‏الله ، تصحیح احمد فهری، پیام آزادی، مرداد 1360، تهران، ص 83. جهت مطالعه بیشتر، ر. ک: زن در آینه جلال و جمال، جوادی آملی، ص 437؛ رسایل حجابیّه، رسول جعفریان، بخش حکمت و فوائد حجاب؛ حجاب، شهید مطهری، تمام کتاب؛ سر الصلوة، امام خمینی رحمه‏الله ، ص 80 به بعد.


مصاحبه , • نظر

 

خاک جزو مطهرات است اما ما آن را آلوده می‌کنیم و تخریب محیط زیست مصداق زائل کردن حق الناس است و ما باید در حفظ محیط زیست کوشا باشیم.

 

به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از خبرگذاری بین المللی قرآن؛  استاد سطح عالی حوزه علمیه قم با اشاره به اسراف و زائل کردن حق الناس توسط افرادی که اقدام به تخریب محیط زیست می‌کنند، نسبت به تأثیرات تخریب محیط زیست در دنیا و آخرت بشر هشدار داد.

 

گناه کبیره‌ای با عنوان تخریب محیط زیست/ هوای پاک رمز زندگی گوارا

حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالکریم پاک‌نیا، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم  به تشریح نگاه اسلام به حفاظت از محیط زیست پرداخت و با تأکید بر اینکه در دستورات اسلامی برای حفاظت از محیط زیست دستورات فراوانی مطرح شده است، گفت: طبیعت در خدمت ما است و ما وظیفه داریم از منابع طبیعی و محیط زیستمان و به طور کلی عالم هستی که در اختیار ما قرار داده شده محافظت کنیم.

وی با اشاره به آیه 13 سوره جاثیه که می‌فرماید: «وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ؛ و آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمین است به سود شما رام کرد همه از اوست» گفت: همه عالم برای آرامش و بندگی انسان است که از این آفریده‌ها به نحو احسن مثل سایر سرمایه‌های خدادادی استفاده کند تا در آرامش زندگی کند.

این محقق و مؤلف سیره اهل بیت(ع)، به حدیثی از امام صادق(ع) در خصوص محیط زیست نیز اشاره کرد که می‌فرماید زندگی با سه چیز گوارا می‌شود؛ هوای پاک، آب گوارا و خاک حاصل خیز و افزود: این سه چیز اگر نباشند زندگی برای انسان گوارا نیست؛ اکنون آلودگی هوا به دست انسان‌ها صورت می‌گیرد که ضروری‌ترین نیاز خود را محافظت نمی‌کنند. ما به هوا بیش از آب و غذا نیاز داریم و همین هوا را چنان آلوده می‌کنیم که خودمان و بقیه در مضیقه قرار می‌گیریم.

خاک جزو مطهرات است اما ما آن را آلوده می‌کنیم

وی ادامه داد: اگر آب‌هایی که در اختیار ما است را اسراف کرده، آلوده کنیم و یا به هر نحوی به آن لطمه بزنیم یکی از بهترین نعمت‌های خدا را با دست خودمان تخریب کرده‌ایم و سومین نکته‌ای که حضرت فرمودند برای انسان لازم است که از آن محافظت کند زمین پاک، سالم و حاصل‌خیز است. زمین‌ها اکنون در حال فرسایش هستند و مشکلات زیادی برای ما در آینده به وجود خواهد آمد. خاک این همه برای ما برکت دارد و جزو مطهرات در اسلام است که به آن تیمم می‌شود، ما این ابزار پاک کننده را آلوده می‌کنیم.

زمین مادر شماست، از زمین محافظت کنید

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم تصریح کرد: بزرگان مکتب ما به شدت به حفظ هوا، آب و خاک توصیه کرده‌اند. در برخی از روایت‌ها داریم که پیامبر اسلام(ص) فرمود که زمین مادر شماست، از زمین محافظت کنید.  

وی با تأکید بر اینکه نه تنها باید از هوا، آب و خاک محافظت کرد بلکه باید از آن استفاده بهینه نیز صورت گیرد، گفت: وقتی از محیط زیستمان مراقبت نمی‌کنیم در اصل کفران نعمت کرده‌ایم و موجب می‌شویم دنیا و آخرتمان خراب شود.

حجت‌الاسلام پاک‌نیا آلوده کردن محیط زیست و درست استفاده نکردن از منابع طبیعی و طبیعت را از مصادیق اسراف برشمرد و گفت: وقتی ما آب را اسراف می‌کنیم و یا زمین‌های حاصل‌خیز را هدر می‌دهیم این از مصادیق اسراف و گناه است، حتی وقتی افرادی برای تفریح به طبیعت می‌روند و از آن درست استفاده نمی‌کنند مثلاً صرفاً برای تفریح اقدام به شکار حیوانات می‌کنند هم به اسراف دچار می‌شوند.

گناه کبیره‌ای با عنوان تخریب محیط زیست/ هوای پاک رمز زندگی گوارا

تخریب محیط زیست مصداق زائل کردن حق الناس است

وی اضافه کرد: علاوه بر گناه اسراف، آب، خاک و هوا حق‌الناس هستند و اسراف کردن و تخریب آنها مصداق زائل کردن حق‌الناس است. که این حق‌الناس نه تنها حق‌الناس نسل‌های حاضر بلکه حق‌الناس نسل‌های آینده نیز هست. حال که ما آب‌ را اسراف می‌کنیم و هوا را آلوده‌ می‌کنیم یا از آلوده شدن هوا جلوگیری نمی‌کنیم علاوه بر اینکه اسراف است و اسراف کنندگان برادران شیطان هستند، حق‌الناس را زائل می‌کنیم. در اصل انواع گناهان کبیره در تخریب محیط زیست وجود دارد.

حجت‌الاسلام پاک نیا به توجه و تأکید اسلام به حفظ جنگل‌ها و حفاظت از درختان نیز اشاره کرد و گفت: امام صادق(ع) می‌فرماید درختان را قطع نکنید که خداوند عذابی سخت و دردناک نازل می‌کند. البته تخریب محیط زیست علاوه بر تأثیرات دنیوی تأثیرات اخروی هم دارد و موجب عذاب دنیوی و اخروی می‌شود. پیامبر(ص) فرمود هر کس بی‌جهت درخت صدری را قطع کند خداوند سرش را در آتش فرو می‌برد.

یکی از مظاهر فساد این است که امروز مردم نمی‌توانند نفس بکشند

وی به آیه 41 سوره روم که می‌فرماید: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ به سبب آنچه دست‌هاى مردم فراهم آورده فساد در خشکى و دریا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را که کرده‏‌اند به آنان بچشاند باشد که بازگردند» گفت: یکی از مظاهر فساد این است که امروز مردم نمی‌توانند نفس بکشند و یکی از عوامل اسراف در طبیعت و تخریب محیط زیست و منابع طبیعی همین شده است که زندگی عده‌ای به بدترین وضع رسیده است و این در حالی که در منابع اسلامی محیط زیست در کنار عبادات مطرح شده است؛ امام رضا(ع) می‌فرماید: نگاه کردن به سه چیز عبادت است. نگاه کردن به صورت پدر و مادر، نگاه کردن به قرآن و نگاه کردن به دریا.

وی در پایان گفت: جهان نه فقط برای امروز، بلکه برای نسل‌های بعد هم خلق شده است تا از آن بهره‌مند شده و زندگی و بندگی کنند.

 


مصاحبه , • نظر

پژوهشگر و مؤلف سیره اهل‌بیت(ع) در گفت وگو با شهرآرا؛

ارتباط با خدا، سرمایه جوانان است

کد محتوا: 371356

تاریخ: 11 اسفند 1401 - 08:26

 آمنه‌مستقیمی|     جوانی از بهترین فصول عمر آدمی است که سرمایه‌گذاری صحیح در آن، باقی عمر را تضمین می‌کند؛ البته این سرمایه‌گذاری سودآور به زمینه‌هایی نیاز دارد تا خروجی‌ای همچون حضرت علی‌اکبر(ع) که سالروز ولادتشان در روزهای آتی که روز جوان نام گرفته، تربیت و تاریخ‌ساز شود؛ در بررسی این زمینه‌ها و جایگاه جوان در آموزه‌های دینی با حجت‌الاسلام‌والمسلمین عبدالکریم‌پاک‌نیا، پژوهشگر و مؤلف سیره اهل‌بیت(ع) و صاحب آثاری همچون «ویژگی‌های امام رضا(ع)»، «منشور نسل جوان در سیره امام صادق(ع)» و «امام جواد(ع) الگوی دانشمندان جوان» گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌آید.

 برخورد با جوان در سیره اولیا

آموزه‌های روایی ما مجموعه‌ای غنی از نوع برخورد و رویارویی با جوانان و به‌کارگیری آن‌ها در امور را شامل می‌شود، چنان‌که امام صادق(ع) بر سرعت پذیرش سجایای اخلاقی در جوان اشاره کرده و فرمودند: بر تو باد تربیت جوانان که خوبی‌ها را زودتر می‌پذیرند و از میان چهارهزار شاگردی که امام باقر(ع) تربیت کرده‌اند ممتازترینشان هشام‌بن‌حَکَم است؛ وقتی فقط جوانی هفده‌‌ساله بود و هنوز محاسن درنیاورده بود، حضرت(ع) او را در ایام حج و در اجتماع عظیم مسلمانان معرفی کرده و می‌فرمایند: این جوان با دل و زبان و با همه وجود یاور ماست! در روایت از حضرت امام‌صادق(ع) نقل است که سرمایه‌گذاری معنوی در نسل نو و حفاظت جوانان از گروه‌های کج‌اندیش را توصیه کرده‌اند و می‌فرمایند: نوجوانان خود را با احادیث و معارف ما آشنا کنید، قبل از آنکه گروه‌های منحرف از شما پیشی بگیرند و آن‌ها را جذب کنند.

 مسئولیت‌دهی و اعتماد به جوانان

در‌این‌باره می‌توان به روایتی از پیامبراکرم(ص) اشاره کرد که ایشان عمر فرزند را به سه دوره تقسیم می‌کنند و می‌فرمایند: هفت سال اول؛ دوره سروری است، هفت سال دوم؛ دوره‌ای است که فرزند عبد محسوب می‌شود و هفت سال سوم؛ فرزند، معاون و وزیر و مشاور والدین است. این حدیث نقش و تأثیر جوان در خانواده را نشان می‌دهد. همچنین از پیامبر اکرم(ص) نقل است که فرمودند: درباره جوانان نیک‌اندیش باشید، چراکه آنان نازک‌دل و انعطاف‌پذیر هستند، وقتی خدا من را به رسالت برگزید و مبشر و منذر قرار داد، جوانان به من گرویدند و سالمندان مقابل من ایستاده و مخالفت کردند!

 اهمیت به جوانان در سیره نبوی(ص)

پیامبر(ص) وقتی طایفه خود را که چهل نفر از اقوام همچون عموهایشان بودند، دعوت و رسالتشان را برای آنان بیان کردند، هیچ‌فردی جز علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) که نوجوانی سیزده‌ساله بودند، برای یاری ایشان اعلام آمادگی نکردند! پیامبر(ص) فرمودند: این نوجوان برادر، وصی و جانشین من است، پس از او اطاعت کنید! نمونه دیگر آنکه پیامبر(ص) پس از فتح مکه توسط مسلمانان و پاک‌سازی کعبه از بت‌ها و ایجاد فضای امن و ایمن برای زائران بیت‌ا...الحرام، جوانی هجده‌ساله به نام عتاب‌بن‌اسید را به کارگزاری مکه گماشتند و فرمودند: مردم، آیا می‌دانید چه کسی را بر شما کارگزار قرار دادم؟ اگر در میان مسلمانان، چه جوان و چه سال‌خورده فردی بهتر را می‌یافتم، او را برمی‌گزیدم، برخی رجال و بزرگان مکه این انتخاب را برنتافته و گفتند: پیامبر(ص) ما را تحقیر کرده و به ما ریش‌سفیدان مکه که سال‌ها مجاور کعبه بودیم، توجه و اعتنا ندارد؛ حضرت‌رسول(ص) در پاسخ آن‌ها فرمودند: هرگز کمی سن را دستاویز مخالفت قرار ندهید، برتری به بزرگی سن‌وسال نیست، بلکه به کمالات معنوی است. این جوان در دوستی با ما و دشمنی با دشمنان ما مقامی بالا دارد!

 الگویی دست‌یافتنی برای نسل جوان

درباره حضرت علی‌اکبر(ع) در اقوال و نقل‌‌قول‌ها به حُسن خُلق ایشان تصریح شده و ایشان را شبیه پیامبر(ص) از نظر خُلق و خَلق توصیف کرده‌اند؛ علاوه بر این، ایشان مستغرق در دریای توحید و عبودیت بودند و عشق به خدا و عرفان در آن حضرت(ع) نظیر نداشت. ارتباط با خدا بی‌نظیرترین سرمایه جوان است؛ شجاعت و شهامت آن حضرت نیز در آن بحران بی‌آبی و اندکی یاران بی‌مثال است .حضرت علی‌اکبر(ص) در ایثار و فداکاری نیز در اوج قرار داشتند و نخستین شهید بنی‌هاشم بودند که به تعبیر روایات، بعد از نبردی بی‌نظیر بدن مبارکشان تکه‌تکه شد؛ ایشان در جلب رضایت امام حسین(ع) به عنوان پدر نیز کوشا بودند و در مقاتل است که حضرت سیدالشهدا(ع) در کنار پیکر مبارک ایشان بلندبلند می‌گریستند. این پیوند پدر و پسری در اتصال ضریح شش‌گوشه با مزار حضرت علی‌اکبر(ع) نیز خودنمایی می‌کند.

 انتظار یک‌سویه ممنوع!

باید والدین زمینه این رفتارها را در جوان ایجاد و طوری رفتار کنند که جوان به‌سمت سرکشی و خدای‌ناکرده عاق والدین‌شدن نرود. نظارت و هدایت را نباید با دخالت خلط کرد، بخشی وظیفه جوان است و بخشی وظیفه پدر و مادر که فرصت تجربه‌های درست و زندگی موفق را برای جوانان ایجاد کنند؛ چنان‌که در روایت است کاری نکنید که جوانان شما منحرف و عاق‌ والدین شوند! در سیره نبوی(ص) و ائمه(ع) واسپاری مسئولیت‌ها به جوانان بر اساس بلوغ معنوی، اخلاقی و عقلی است، بنابراین حضرت(ع) فرمودند: بزرگ کسی است که از نظر ارزش‌های اخلاقی برتر است و بزرگ‌بودن در موالات، اطاعت و دوستی و یاری ارزش‌های ماست.

حضرت علی‌اکبر(ع) در زیارت عاشورا

در زیارت عاشورا سه‌مرتبه به حضرت علی‌اکبر(ع) سلام می‌‌گوییم، یک‌بار به‌طور خاص و خطاب به خودشان، یک‌بار در قالب سلام به اولاد امام حسین(ع) و بار سوم در سلام خطاب به یاران سیدالشهدا(ع)؛ مقام و جلالت حضرت علی‌اکبر(ع) به‌قدری است که حتی دشمنی همچون معاویه که کمر به نابودی خاندان امیرالمؤمنین علی(ع) بسته بود، زبان به مدح ایشان گشوده است .جوان امروزی هم باید در این اوصاف از حضرت علی‌اکبر(ع) به قدر توان الگو بگیرد؛ برای مثال شجاعت فقط مربوط به جنگ و جهاد سخت نیست، جوان باید شجاعت حضور در جنگ نرم و مقابله با آن را داشته باشد؛ جلب رضایت امام‌زمان(عج) نیز باید هدف و محور کارهای جوان باشد؛ امام زمان(عج) به حضرت علی‌اکبر(ع) سلام می‌دهند و در زیارت‌نامه ایشان می‌خوانیم سلام خدا و ملائکه و انبیای مرسل بر تو باد. جوان امروزی هم باید بکوشد امام عصر(عج) را راضی کند و بالاتر از آن، رضایت خدا را به دست بیاورد.


مصاحبه , • نظر

  علی ع  در حکمت 58 نهج البلاغه می فرماید : الْمالُ مادَّةُ الشَّهَواتِ ؛ ثروت ریشه شهوت هاست .

 شرح کوتاه حدیث : بدیهى است که منظور از شهوت در اینجا هرگونه علاقه مفرط نفسانى و هوس‏آلود است. اعم از این‏که مربوط به شهوت جنسى باشد یا مقام یا تشریفات و زرق و برق دنیا و یا انتقام جویى و امثال آن.

این نکته نیز روشن است که براى رسیدن به خواسته‏هاى نفسانى و هوا و هوس‏ها مال نقش اصلى را بازى مى‏کند و هر قدر فزونى یابد خطر افتادن در شهوات بیشتر است.

اضافه بر این ثروت مایه غرور است و غرور ریشه اصلى بسیارى از گناهان، به علاوه مال هر چه بیشتر شود انسان را به خود مشغول‏تر مى‏سازد و طبعاً از یاد خدا و اطاعت حق باز مى‏دارد.

روى این جهات سه گانه مى‏توان به عمق کلام امام پى برد.


مصاحبه , • نظر
شنبه 7 اسفند 1400 - 18:41

مولف کتاب «امام کاظم(ع) اسوه صلابت و ظلم‌ستیزی» :

شیوه هنرمندانه موسی‌بن جعفر(ع) در جهاد تبیین؛ از اشاره به غصب ولایت تا هدایت امت

پاک نیا

پژوهشگر و مولف سیره اهل بیت(ع) با تبیین جلوه‌های جهاد تبیین در سیره امام کاظم(ع)، گفت: هدایت امت، طلب حق غصب‌شده‌ی ولایت و دفاع از قیام فخ ازجمله نمونه‌های جهاد تبیین ایشان است؛ حضرت(ع) به ما یاد دادند جهاد تبیین هنرمندانه باید صورت بگیرد و ابعاد آن بررسی شود تا نتیجه و تاثیری را که باید، داشته باشد.

به گزارش  قدس آنلاین، در پی تاکید مقام معظم رهبری بر جهاد تبیین این مسئله این روزها در فضای نخبگانی و رسانه‌ای با جدیت و قوت دنبال می‌شود؛ جهادی که با بررسی ریشه‌ها و تاریخچه آن به سیره ائمه معصوم(ع) می‌رسیم ... از این رو، به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت موسی‌بن جعفر(ع) با حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالکریم پاک‌نیا، پژوهشگر و مولف سیره اهل بیت(ع) و مولف کتاب «امام کاظم(ع) اسوه صلابت و ظلم‌ستیزی» درباره جهاد تبیین در سیره امام کاظم(ع) به گفتگو پرداخته‌ایم که مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید:

ضرورت جهاد تبیین که رهبری معظم انقلاب بر آن در شرایط امروز جامعه تاکیدی ویژه دارند، از چه باب است و آیا شواهد و نشانه‌هایی از این جهاد در سیره امام کاظم(ع) وجود دارد؟

تبیین اگر نباشد و اهداف و واقعیت‌ها تعریف نشود، دشمن سوءاستفاده کرده و درصدد تحریف برمی‌آید، برای همین، تبیین از صدر اسلام وجود داشته و حضرت رسول(ص) قبل از جهاد در میدان با جهاد تبیین مردم را آگاه می‌کردند و اگر سوءتفاهمی از جانب منافقان و کفار ایجاد می‌شد حضرت(ص) از این مسیر به دفاع از حقایق برمی‌آمدند. جهاد تبیین به جلوگیری از تحریف تاریخ و حقیقت و نیز تعمیق بصیرت مردم کمک می‌کند. برای مثال اگر حرکت تشیع بخواهد ادامه بیابد باید تلاش‌های تبیینی مستمر در این باره وجود داشته باشد. دیگر ضرورت جهاد تبیین، جلوگیری از تغییر باورهای مردم در جنگ نرم دشمن است.
درباره سیره امام کاظم(ع) نیز باید توجه داشت ایشان در مسیر دفاع از قرآن و اهل بیت(ع) مبارزات فراوانی داشته‌اند و در دفاع از فضیلت‌ها و نیز جهاد تبیین، نقشی مهم ایفا کرده‌اند.

حضرت موسی‌بن جعفر(ع) در آن شرایط خفقان و فشار شدید سیاسی دستگاه خلافت بنی‌العباس با چه شیوه‌هایی درصدد جهاد تبیین برمی‌آمدند؟

در زیارتنامه مخصوص امام کاظم(ع) می‌خوانیم: «... وَجاهَدْتَ فِی اللّ?هِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّی? أَتَاکَ الْیَقِینُ ...». این جهاد شاخه‌های مختلفی دارد که تبیین هم جزء آن است.
یکی از نمونه‌های مهم از جهاد تبیین در سیره موسی‌بن جعفر(ع) درباره فاجعه فخ است؛ این قیام از قیام‌های موردتایید اهل بیت(ع) بود که توسط حسین بن علی شکل گرفت؛ او در برخورد با والی مدینه قیام کرد و به شهادت رسید ... دشمن تلاش می‌کرد این قیام را غیرواقعی و برای دستیابی به مطامع دنیایی جلوه داده و هدف آن را تحریف کند اما امام کاظم(ع) مقابل آن ایستادند و در مقابل خلافت عباسی از شهید فخ دفاع کردند؛ در «مقاتل الطالبین» ابوالفرج اصفهانی آمده است که حضرت(ع) درباره این قیام فرمودند: شیهد فخ از جهان رفت در حالی که مسلمان و صالح بود و امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد و در میان خاندان ما، مانند او نبود ... همین جمله، برای تاریخ روشنگری کرده است تا بدانند هدف قیام فخ دنیاطلبی نبوده است.

در مقابل کارشکنی‌های خلفای عباسی علیه خاندان امامت به ویژه امام کاظم(ع) و ظلم‌های بی‌شمار هارون علیه حضرت(ع)، موسی‌بن جعفر(ع) چگونه تبیین حقایق را در پیش گرفتند؟

از شیوه‌های حضرت(ع) در جهاد تبیین، مقابله با تحریف بود، زمانی هارون شخصاً برای دستگیری حضرت(ع) به مدینه رفت (چون احساس می‌کرد دیگران نمی‌توانند کار او را انجام دهند)، لذا برنامه‌ریزی کرد و مقدماتی چید و تا جایی پیش رفت که هنگام دستگیری امام کاظم(ع) به مسجدالنبی(ص) رفت و رو به سوی قبر پیامبر(ص)، عرضه کرد: سلام بر تو ای رسول خدا(ص) و سلام بر تو ای پسرعمو! در واقع او با این خطاب می‌خواست خود را قوم و خویش پیامبر(ص) معرفی کند! اما امام کاظم(ع) هم که حضور داشتند، فرصت را غنیمت شمردند و صفوف حاضران را شکافتند و در میان حیرت و سکوت مردم بیان کردند: سلام ای رسول خدا(ص) و سلام بر تو ای پدر! ... این یعنی مردم بدانید اگر هارون پسرعموی پیامبر(ص) است من فرزند رسول خدا(ص) هستم! ... این جهاد تبیین موسی‌بن جعفر(ع) در بزنگاه‌ها به روشنگری برای مردم کمکی شایان کرد.

در دفاع از غصب ولایت و خلافت که منصبی الهی و حق اهل بیت(ع) پیامبر(ص) است، امام کاظم(ع) چگونه از جهاد تبیین بهره گرفتند؟

باید توجه داشت غصب فدک، غصب ساده دنیایی نبود بلکه نماد غصب حکومت آل الله(ع) بود ، از این رو، اهل بیت(ع) همواره نسبت به آن جهاد تبیین داشتند یکی از کسانی که در حکومت بنی العباس درصدد بود این مسئله را دنیایی نشان دهد مهدی، سومین خلیفه عباسی بود ... وی زمانی اعلام کرد هر کس حقی بر خلافت دارد برای دریافت آن اقدام کند؛ امام کاظم(ع) از فرصت استفاده و بیان کردند من نیز حقم را می‌خواهم، خلیفه گفت: حق شما چیست؟ حضرت(ع) فرمودند: فدک؛ خلیفه از حدود فدک سوال کرد و امام(ع) در پاسخ او فرمودند: حد اول آن کوه اُحُد، حد دوم آن عریش مصر، حد سوم آن سیف البحر و حد چهارم آن دومة الجندل است. خلیفه از این پاسخ غصبناک شد و گفت: اینکه بسیار است! امام کاظم(ع) با این پاسخ تبیین کردند که منظور ما از فدک، حق امامت و حکومت بر دنیای اسلام است این حقی است که باید به ما بازگردانده شود! 
علاوه بر این، روزی موسی‌بن جعفر(ع) در کنار کعبه هارون را دید، خلیفه به ایشان عرضه داشت: آیا تو مخفیانه مردم را به بیعت و رهبری خود دعوت می‌کنی؟ حضرت(ع) با شهامت فرمودند: بله! ما بر دل‌های مردم حکومت می‌کنیم و شما بر جسم‌های آنها ... یعنی حکومت ما معنوی است.

با توجه به اینکه ائمه(ع) مفسران حقیقی قرآن و آشنا به باطن آیات هستند آیا در جهاد تبیین حضرت موسی‌بن جعفر(ع) درباره تفسیر صحیح آیات نیز مصادیقی وجود دارد؟

هارون الرشید سلطانی گردن‌کِش و متکبر بود و به قدری بر حکومت خویش می‌بالید که می‌گفت ای ابرها ببارید که هر جا شما ببارید بر زمین‌های حکومت من است! از این رو، زمانی که امام کاظم(ع) در قصر او بودند، فرمودند: این دنیا سرای فاسقان است و آیه 146 سوره مبارکه اعراف را تلاوت کردند و به هارون هشدار دادند: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ ...؛ من آنان را که در زمین به ناحق کبر و بزرگمنشی کنند از آیات خود رو گردان و معرض خواهم ساخت...». هارون پرسید: دنیا خانه کیست؟ حضرت(ع) فرمودند: دنیا برای شیعیان ما سرای آرامش و برای دیگران آزمایش است ... سپس هارون پرسید: آیا ما کافر هستیم؟ امام کاظم(ع) فرمودند: خیر! اما چنان هستید که خدای متعال می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ؛ هیچ ندیدی حال مردمی را که نعمت خدا را به کفر مبدل ساختند و (خود و) قوم خود را به دیار هلاکت رهسپار کردند؟».

در تربیت و هدایت مردم و نشان دادن راه و طریق بندگی به آنها امام کاظم(ع) چگونه از جهاد تبیین بهره می‌گرفتند؟

تبیین حقیقت برای بِشر حافی از بزرگان عرفا از جلوه‌های این جهاد تبیین در سیره باب الحوائج(ع) است؛
 مرحوم علامه حلی در «مِنْهاجُ الکَرامَة» آورده که امام کاظم(ع) حقیقت را به گونه‌ای برای بِشر تبیین کردند که از فردی گنهکار به مشاهیری از عرفا تبدیل شد! نقل شده حضرت(ع) از کوچه‌های بغداد عبور می‌کردند که صدای موسیقی از منزل بِشر به بیرون می‌آمد و همه محله را پر کرده بود، حضرت(ع) خادم او را صدا کردند و فرمودند: صاحب این خانه عبد است یا آزاد؟ غلام پاسخ داد: آزاد است؛ امام کاظم(ع) فرمودند: «معلوم است که آزاد است. اگر بنده بود پروای صاحب و مالک و خداوندگار خویش را می‌داشت و این بساط را پهن نمی‌کرد». وقتی خادم ماوقع را برای بشر گفت او به قدری متاثر شد که پای‌برهنه در پی امام(ع) روانه شد و توبه کرد ... حضرت موسی‌بن جعفر(ع) با یک جمله بجا توانستند چنین تحولی را در یک انسان رقم بزنند. باید توجه داشت در جهاد تبیین باید همه جوانب اعم از شخص، زمان و موقعیت را رعایت و از انحرافات جلوگیری کنیم.
مثال دیگر در جهاد تبیین برای هدایت امت توسط امام کاظم(ع) نوع برخورد ایشان با صفوان جمال بود؛ وی شتردار بود و شتر کرایه می‌داد و از این مسیر گذران زندگی می‌کرد، زمانی امام(ع) به او فرمودند: همه چیز تو نیکو است جز یک چیز؛ اینکه شتران خود را به طاغوت زمان کرایه می‌دهی؛ صفوان پاسخ داد: من برای حج شترهایم را به خلیفه کرایه می‌دهم و خودم هم همراه او نمی‌روم؛ امام کاظم(ع) فرمودند: آیا از او طلبی داری و دوست داری در حیات باشد و قرض تو را بدهد؟ وی پاسخ داد: بله؛ امام کاظم(ع) ادامه دادند: صفوان کسی بخواهد که طاغوت زنده بماند از آنها خواهد بود!
حضرت موسی‌بن جعفر(ع) اینچنین صفوان را متوجه اشتباهش نموده و عدم همکاری با طاغوت را به او گوشزد کردند و صفوان در پی این تبیین، همه شترهایش را فروخت و هارون از این اقدام او غضبناک شد! این روایت در رجال کشّی نقل شده است.

برکات جهاد تبیین به شیوه امام کاظم(ع) برای امروز جامعه شیعی چیست؟

این جهاد در سیره امام کاظم(ع) به ما یاد می‌دهد هر جا و به هر طریق نمی‌شود سراغ امر به معروف و نهی از منکر رفت و این مهم راه لازم خود را می‌طلبد، جهاد تبیین هنرمندانه باید صورت بگیرد و ابعاد آن بررسی شود تا نتیجه و تاثیری را که باید، داشته باشد.

انتهای پیام

منبع: آستان نیوز


مصاحبه , یادداشت , • نظر
حُذَیفة بن یمان عاقد خطبه عقد ازدواج امام حسین ع با جناب شهربانو
موضوع: تاریخ و سیره

 

احیرا شبهه ای درمورد ازدواج حضرت امام حسین ع با شهربانو مطرح شده که برای روشن شدن اذهان متن ماجرا را در این یادداشت مرور می کنیم : 

ازدواج شهربانو با امام حسین ع

محمد بن جریر طبرى صاحب کتاب دلائل الامامه در مورد ماجرای ازدواج شهربانو  با حضرت سید الشهداء ع می نویسد:

وقتی اسرای ایرانی وارد مدینه شدند عمر تصمیم داشت همانند اسیران دیگر با آنان رفتار کند. امّا امیر المؤمنین علی علیه السلام مانع شد و اعلام کرد، پیغمبر فرموده است: 

 أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْم‏؛ افراد برجسته هر قوم و ملت را گرامى بدارید ! عمر گفت: این مطلب را شنیده‏ام که می فرمود: هر گاه فرد با شخصیت یک طائفه‏اى پیش شما آمد او را احترام کنید گرچه مخالف شما باشد. مولای متقیان (ع) فرمود اینها گروهى هستند که تسلیم شمایند و علاقه به اسلام دارند ، من شما و خدا را گواه میگیرم که سهم خود را از اینها در راه خدا آزاد نمودم تمام بنى هاشم فریاد برداشتند ما نیز سهم خود را به شما بخشیدیم باز فرمود: خدایا شاهد باش من حق آنها را در راه تو آزاد نمودم.

مهاجر و انصار نیز حق خود را به على علیه السلام بخشیدند . در این هنگام علی ع فرمود : بار خدایا اینها حق خود را به من بخشیدند و من سهم آنها را در راه تو آزاد نمودم. عمر گفت : من هم سهم خود و سهم اشخاصى که نبخشیده‏اند بتو و خدا، مى‏بخشم. على عرض کرد: خدایا تو شاهد باش بر آزادى آنها و بخشیدن ایشان. گروهى از قریش علاقه به ازدواج آن بانوان داشتند، امیر المؤمنین ع فرمود: نباید آنها را بر ازدواج مجبور کرد، بگذارید هر کس را که می خواهند انتخاب کنند. برخی خواستگار او شدند امّا در حضور جمع به او گفته شد: از میان کسانى که از تو خواستگارى کرده‏اند کدام را انتخاب میکنى؟ آیا علاقه به داشتن شوهر دارى؟ سکوت کرد.

امیر المؤمنین ع فرمود: به شوهر علاقه دارد ولى حالا باید منتظر بود تا چه کسى را انتخاب کند. عمر گفت از کجا فهمیدى تصمیم به شوهر گرفته است؟

فرمود: هر گاه بانوى با شخصیتى از یک طائفه بدون سرپرست خدمت پیغمبر ص می رسید وقتى از او خواستگارى میشد، دستور می داد به او بگویند تو به ازدواج تمایل داری؟ اگر خجالت می کشید و سکوت می کرد همین سکوتش را دلیل اجازه‏اش قرار می داد و دستور ازدواجش را صادر میکرد. اگر می گفت: نه، رسول خدا ص اجبار بر پذیرش نمی کرد.

خواستگارانش را به نشان دادند و او  با دست اشاره به حسین بن على (ع) کرد باز براى مرتبه دوم از او تقاضاى انتخاب کردند این مرتبه نیز اشاره به حسین بن على ع کرده گفت :اگر اختیار با من است همین شخص را انتخاب می کنم . او سپس امیر المؤمنین ع را ولى خود قرار داد،

در آن مجلس حذیفه بن یمان صحابی ممتاز و محرم اسرار پیامبر ص، هم با اذن امام امیرالمومنین ع علی ع خطبه عقد را جاری کرد.واینگونه بود که شهربانو همسر بهترین انسانها گردید . 

 حذیفه هم با اذن علی ع خطبه عقد را جاری کرد.اینگونه بود که شهربانو همسر بهترین انسانها گردید . 

شهربانو در خاطرات خود می گوید : قبل از آمدن سپاهیان اسلام در خواب دیدم پیغمبر اسلام ص با حسین (ع) بخانه ما آمد و نشست، مرا خواستگارى کرد و براى حسین ع عقد بست .از خواب که بیدار شدم دیگر به چیزى جز این جریان نمى‏اندیشیدم در شب دوم فاطمه زهرا علیها السلام را در خواب دیدم که اسلام را بر من عرضه نمود پذیرفتم و مسلمان شدم. در خواب بمن فرمود: مسلمانان به زودى کشور شما را فتح میکنند و تو پیش فرزندم حسین ع خواهى رفت بدون اینکه خطرى متوجه تو بشود، از آن وقت تا وارد مدینه شدم هیچ ناراحتى متوجه من نشد و دست احدى بمن نرسید. 

کتاب چهارده مادر نمونه ، عبدالکریم پاک نیا ، ص 130. به نقل از دلائل الإمامة ص: 194 و بحار الأنوار ،  ج‏46، ص: 11.


مصاحبه , یادداشت , • نظر

 تا که بودیم، نبودیم کسی         کشت ما را غم بی همنفسی 
تا که رفتیم همه یار شدند          خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانید که هست         نه در آن وقت که افتاد و شکست

 

 

در حیرتم از مرام این مردم پست              این طایفه ی زنده کش مرده پرست

تا هست به ذلت بکشندش به جفا               تا رفت به عزت ببرندش سر دست

 

آه میترسم شبی رسوا شوم،                       بدتر از رسواییم تنها شوم

 

آه ازآن تیر و از آن روی و کمند،              پیش رویم خنده پشتم پوزخند